دهی است از دهستان ماروسک بخش سر ولایت شهرستان نیشابور، واقع در 34هزارگزی جنوب خاوری چکنه بالا، با 118 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان ماروسک بخش سر ولایت شهرستان نیشابور، واقع در 34هزارگزی جنوب خاوری چکنه بالا، با 118 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
بنه که درخت برگریز متوسطی است و در نواحی مدیترانه ای می روید، و قدیمترین نوع تربانتین که از آن خبر داریم، از آن بدست می آمده. (از دائره المعارف فارسی)
بِنَه که درخت برگریز متوسطی است و در نواحی مدیترانه ای می روید، و قدیمترین نوع تربانتین که از آن خبر داریم، از آن بدست می آمده. (از دائره المعارف فارسی)
در رشت و مازندران آن را انجیلی نیز گویند و در ناحیۀ حاجی لر و آستارا به نام دمر آغاجی معروف است، (از یادداشتهای مرحوم دهخدا)، درختی است، رجوع به تو و جنگل شناسی ساعی ص 182 و انجیلی شود
در رشت و مازندران آن را انجیلی نیز گویند و در ناحیۀ حاجی لر و آستارا به نام دَمِر آغاجی معروف است، (از یادداشتهای مرحوم دهخدا)، درختی است، رجوع به تو و جنگل شناسی ساعی ص 182 و انجیلی شود
دهی است از دهستان پیوه ژن بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 62هزارگزی شمال باختری فریمان و 2هزارگزی خاور راه شوسۀ قدیمی تهران به مشهد. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان پیوه ژن بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 62هزارگزی شمال باختری فریمان و 2هزارگزی خاور راه شوسۀ قدیمی تهران به مشهد. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان خنامان شهرستان رفسنجان. واقع در 56هزارگزی شمال خاوری رفسنجان و 25هزارگزی شمال راه شوسۀرفسنجان به کرمان با 127 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان خنامان شهرستان رفسنجان. واقع در 56هزارگزی شمال خاوری رفسنجان و 25هزارگزی شمال راه شوسۀرفسنجان به کرمان با 127 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
رخت سوزنده. آنکه اثاث البیت خود را می سوزاند. (ناظم الاطباء) ، آنچه رخت را بسوزاند. سوزندۀ جامه و مان: بدین غافلی می گذاریم روز که در مازنند آتش رخت سوز. نظامی
رخت سوزنده. آنکه اثاث البیت خود را می سوزاند. (ناظم الاطباء) ، آنچه رخت را بسوزاند. سوزندۀ جامه و مان: بدین غافلی می گذاریم روز که در مازنند آتش رخت سوز. نظامی